مدیریت گربه اندازی

 

مفهوم واقعی « ول معطل » بودن


یزدفردا :علیرضا آیت اللهی "نویسنده و پژوهشگر:امروز می خواهم از حوزه مديريت گربه گيري ٬ و مديريت عيسي خاني ٬ بيرون آمده وارد حوزه مديريت تحول سازمان و از جمله مديريت گربه اندازي شوم . اصولا" در هرنوع تحولي سه شيوه فكري داريم :
۱ - شيوه فكري بدبينانه

 ۲ - شيوه فكري واقع بينانه

 ۳ - شيوه فكري خوشبينانه


ابتدا اين را عرض كنم كه با شيوه فكري بد بينانه هرچه هم تلاش و فعاليت خود را مضاعف كنيم چون به شعار ما مي توانيم پشت كرده ايم و اعتماد به نفس نداريم به هيچ جا نمي رسيم . اين از اين ٫ و اما شرح يك قصه كه در بك راند اين بخش از عرايض بنده قرار مي گيرد :

مي گويند شاه عباس اول صفوي مي دانست كه هميشه در اطراف شاه مملكت ! چاپلوس ها ٬ كشك مال ها ٬ بادمجان دور قاب چين ها ٬ و به جديد ترين اصطلاح رايجش پاچه خار ها ئي هستند كه نمي گذارند اطلاعاتي صحيح از مسائل و مشكلات مردم به گوش شاه برسد كه شايد راه حلي بنظرش برسد و توانائي حل آنها را داشته باشد و اينقدر مثل نقل و نبات فحش نخورد ! حقيقت اين است كه هميشه تاريخ اين به به و چه چه گويان دور و بر شاه جمع شده اند و با كاسه ليسي هاي خود كار شاه و كار مملكت و نهايتا" كار خودشان را هم خراب كرده اند .

بنابر اين شاه عباس شب ها به لباس دراويش درآمده بين مردم كوچه و بازار مي رفت تا از اوضاع و احوال مملكتش آنطور كه هست و نه آنطور كه پاچه خار ها مي نمايند ! باخبر شود .

يك شب سراغ مغازه گيوه كشي ( كسي كه كفي گيوه را مي سازد ) رفت تا سر و گوشي در خصوص شرايط كسب و كار اين قشر از مردم آب دهد . گيوه كش به خيال آن كه شاه عباس واقعا" يك درويش است و دمش گرم و چه و چه و چه ٬ برايش تعريف كرد كه فقر بد جوري گريبانش را گرفته است و در خواب ديده است كه در ديوار بسيار طويلي سوراخ هاي متعددي بوده است كه ازهركدام روزي يك نفر بيرون مي آمده است و در مقابل سوراخهائي كه از آنها يك رود يا يك نهر يا يك جوب و... آب بيرون مي آمده است سوراخ روزي او ( يعني گيوه كش ) فقط در حد سوراخ يك آفتابه بوده است ! شاه عباس پس از دعا به جان گيوه كش و خروج از مغازه وي از يكي از ملازمانش مي خواهد كه پس از ساعتي وارد آن مغازه شده به عنوان ثروتمندي كه خواب نما شده است كه بايد به گيوه كش مبلغي بپردازد مبلغي ( حالا شما فرض كنيد يارانه اشتغال يا صنايع زود بازده ! يا ... ) به او بدهد تا كسب و كارش رونقي بگيرد . فكر مي كنيد اين سياست اجتماعي - اقتصادي شاه عباس نتيجه داد ؟ آن را بعدا" خواهم گفت ! فقط همين قدر خدمتتان عرض كنم كه به قول قدما اين پول شرط لازم بود اما شرط كافي نبود .

قبل از آن مثالي كه در سمينار هاي آموزشي مديريت استراتژيك در بخش مديريت تحول مي آورده ام را براي شما هم مي آورم :

فرهادخان به این فکر افتاده بود که خانه بهتری برای خودش فراهم آورد و چه بسا خانه اش را بکوبد و دوباره بسازد . وی گرچه خودش استاد دانشگاه بود اما استاد معماری نبود و تا آن زمان بنٌائی هم نکرده بود . یک نفر بنٌا را خبر کرد و تصمیمش را با وی در میان گذاشت . بنا که از زحمتکشان کویری و صادق و استخوان خرد کرده در این راه بود بدون هیچگونه فرصت طلبی ئی پرسید :

بنٌا : چه مبلغ می توانی هزینه کنی ؟ ۱ - شيوه فكري بدبينانه ۲ - شيوه فكري واقع بينانه ۳ - شيوه فكري خوشبينانه

¤ ..... تومان ٫ تحصیلکرده و استاد دانشگاه هستم . بی سواد و خواربارفروش و بنگاهی و نمایشگاهی نیستم که بتوانم کرور ٫ کرور خرج کنم ...

بنٌآ : صرفه جوئی می کنیم ٫ از همین آجرها و به خصوص تیرآهن ها و احتمالا" لوله ها و نرده ها و... همین ساختمان استفاده می کنیم که زیاد نیاز به آجر جدید نداشته باشیم . اما خاک و گچ و سیمان را باید بخریم .

¤ خرید خاک و گچ و سیمان و کاشی و... از حد توان من خارج نشود ؟!

بنٌا : نه بابام جان ! اصل بر زمین است که زمین هم که همین زمین است و گشادترش هم که نمی توانیم بکنیم : دو طرفش خانه های همسایه ها است ٫ یک طرفش هم کوچه که همین که اصلاحی نداری برو خدا را شکر کن ! طرف دیگر هم که طبق مقررات حق پیشروی نداریم ...

¤ پس نمی شود بزرگترش کرد ؟!

بنٌا : چه چیزی می خواهی داشته باشی ؟

¤ چهارتا اتاق خواب برای چهار نفرمان مثل همین الآن در طبقه دوم ٫ یک اتاق کار و یک پذیرائی و آشپزخانه و سایر سرویس ها در طبقه اول . پاسیو را هم که نمی شود صرفنظر کرد ...

بنٌا : نه جای پاسیو را می شود عوض کرد نه محل ورودی خانه را . خوب ٬ زمین که همین زمین است ٬ نقشه هم که همین نقشه است ! و به فرض هم که بخواهیم تغییر دهیم به موقعیت زمین و مساحت آن و قواره تیر آهن ها و... جور در نمی آید . دو طبقه بیشتر راهم که نه لازم داری ٬ نه پول هزینه اش را و نه از همه مهمتر جوازش را .. نوسازی برای چه ؟ اگر می خواهی بازسازی کن !

دانشگاهی با کمال شرمندگی می پرسد :

¤ فرقشان چیست ؟ نوسازی یعنی چه ؟

بنٌا : یعنی این که گل دیوارها و سقف ها را می کنیم و دوباره گل و گچ می کنیم ٬ پذیرائی را هم گچبری می کنیم . سرامیک و کاشی سرویسها را عوض می کنیم . دستشوئی و ظرفشوئی مدرن تر می گذاریم ٫ و...

¤ چه مبلغی هزینه می شود و چقدر فرق می کند ؟

بنٌا : نازک کاری هزینه بر است ٫ تقریبا" شصت درصد نوسازی می شود . زیاد هم فرقی نمی کند . در واقع اگر خانه را فقط نقاشی کنی به هشتاد در صد از مطلبت رسیده ای ...

¤ خوب ٬ رنگ می کنیم !

مدیریت تحول در کشورهای جهان سوم و جهان چهارم و نظیر آنها فقط رنگ عوض کردن است . چرا که :

- قوانین و مقررات را که نمی توان یک شبه عوض کرد ... و گاه اصلا" نمی توان !

- ساختار اداری کشورهم ریشه دار و به هم مرتبط است ٫ نمی توان ناگهان و حتی طی پنج سال و ده سال تغییر داد .

- پس ٬ وظایف سازمانی که میخواهیم متحول کنیم میماند همان وظایف ! به فرض عوض کردن هم اولا" ساختار کل را درهم می ریزیم که به شدت هزینه براست . ثانیا" معلوم نیست که حتما" نتیجه ای مثبت داشته باشد ٫ و...

- برای همان وظایف هم نیاز به همان تشکیلات است !

- روشها هم طبیعتا" و باتوجه به توانائی های کارمندان میماند همان روشها !

- افراد مجری روشها هم که همان افراد هستند که سالها است که استخدام شده اند و تجربه اندوخته اند و به اصطلاح صاحب نسق هم هستند...

چنین سازمانی را هرکار تحولی هم که بخواهی انجام بدهی میرسی به همان نقطه اول : شده است چون ارگانیسم زنده ای که سالها زندگی کرده ٬ شکل گرفته و تغییر طبیعتش امکان پذیر نمی نماید . از قدیم گفته اند : گربه را از هرطرف که بیاندازی چهار دست و پا روی زمین فرود می آید . باور نمی کنی ؟ بیانداز !

شاید بتوان گربه را طور دیگری انداخت ؟! ما هنوز شاه عباس را هم داریم که ...


یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا